مذاهب چهارگانه اهل سنت


اهل سنت و جماعت

مذاهب چهارگانه اهل سنت اشاره به چهار مذهب فقهی حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی است که هر کدام از مسلمانان سنی در مسائل فقهی پیرو یکی از این مذاهب هستند. مذهب حنفی پیروان ابوحنیفه، مالکی پیروان مالک بن انس، شافعی پیروان محمد بن ادریس شافعی و حنبلی پیروان احمد بن حنبل هستند. این مذاهب در قرن دوم و سوم هجری به وجود آمدند.

در دوره تابعان، یعنی پس از پیامبر و صحابه وی، مذاهب مختلف فقهی پدید آمد که در بسیاری از اصول، روش‌های استنباط و نظریات فقهی اختلاف داشتند. مشکلاتی که این اختلاف‌ها پدید آورد سبب شد در قرن هفتم هجری، حاکمی با نام بیبرس بُندُقداری که بر مصر و شام حکومت می‌کرد، چهار مذهب حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی را مذاهب رسمی قرار دهد و در قاهره چهار قاضی از این مذاهب منصوب کند. این عمل خیلی زود در شهرهای دیگر نیز انجام شد. حکومت علاوه بر حمایت از چهار مذهب فقهی، محدودیت‌هایی برای دیگر مذاهب قرار داد؛ شهادت دادن در دادگاه، سخنرانی، امامت جماعت، تدریس و... محدود به افرادی از مذاهب چهارگانه گردید و در نتیجه، مذاهب دیگر به فراموشی سپرده شده و پیروان خود را از دست دادند.

پس از تثبیت مذاهب چهارگانه در میان عموم اهل سنت، باب اجتهاد میان آنان بسته شد و افراد سنی‌مذهب تنها می‌توانستند از مذاهب چهارگانه تقلید کنند. این دیدگاه توسط ابن تیمیه و پیروان سَلَفی او مورد نقد قرار گرفت و آنان بر مفتوح بودن باب اجتهاد تاکید ورزیدند.

مذاهب فقهی اهل سنت

اهل سنت از حدود قرن هفتم تا عصر حاضر پیرو چهار مذهب فقهی بوده و معتقدند هر مسلمانی باید در احکام دینی به یکی از مذاهب چهارگانه ملتزم بوده و از آنها تقلید کند.

فقهای چهارگانه اهل سنت

مذهب حنفی

نوشتار اصلی: مذهب حنفی

مذهب پیروان فقهی ابوحنیفه (۸۰-۱۵۰ق) است. ابوحنیفه امام اهل رأی بوده است. او با وجود اصرار و تأکید بر احکام تعبدی و سنت نبوی، اخبار و روایات غیرقطعی را برای فتوا دادن کافی نمی‌دانست.

مذهب مالکی

نوشتار اصلی: مذهب مالکی

مذهب پیروان فقهی مالک بن انس (-۱۷۹ق) است. مالک در استنباط احکام به کتاب، سنت، عمل اهل مدینه، مصالح مرسله، قول صحابه و استحسان عمل می‌کرد. فقه مالکی نماینده فقه حدیث‌گرای مدینه دانسته می‌شود که پایبندی بسیاری به ظواهر قرآن دارد.

مذهب شافعی

نوشتار اصلی: مذهب شافعی

مذهب پیروان محمد بن ادریس شافعی (۱۵۰-۲۰۴ق) است. فقه شافعی بر پایه حدیث بنا شده بود، به نحوی که برخی فقه شافعی را فقهی حدیث‌مدار دانسته‌اند. شافعی از برخی روش‌های اصحاب رأی نیز استفاده می‌کرد و توانست در میانه این دو روش قرار گیرد. شیعیان عموماً پیروان مذهب شافعی را به شیعه امامیه نزدیک‌تر می‌دانند.

مذهب حنبلی

نوشتار اصلی: مذهب حنبلی

مذهب پیروان احمد بن حنبل (۱۶۴-۲۴۱ق) است. احمد پیرو فقه حدیثی بود و از رأی و قیاس پرهیز می‌کرد. فقه حنبلی بیش از مذاهب دیگر به ظاهر احادیث و اقوال صحابه گرایش داشت و نماینده شاخص اندیشه حدیث‌گرا در فقه اهل سنت است.

شکل‌گیری مذاهب مختلف فقهی

پس از درگذشت پیامبر اسلام(ص)، شیعیان که به جانشینی امام علی(ع)‌ اعتقاد داشتند، مسائل فقهی را با وی در میان می‌گذاشتند، اما دیگران برای حل مسائل فقهی خود به اصحاب پیامبر رجوع می‌کردند و هر یک از صحابه بر اساس آنچه از پیامبر(ص) شنیده بود و یا استنباطی که از گفتار وی داشت، به مسائل پاسخ می‌داد.

اختلافات فقهی صحابه در دوره تابعان بیشتر شد. با دور شدن از دوران پیامبر اسلام، اختلاف در نقل سنت نبوی، مسئله حجیت آراء صحابه به عنوان منبعی قابل اعتماد و در نهایت اختلاف درباره حجیت اجتهاد و محدوده آن، سبب شکل‌گیری مذاهب مختلف فقهی در میان اهل سنت شد.

در پایان سده نخست هجری تفکر رایجی وجود داشت که معتقد بود اتفاق نظر و موافقت فقیهان مطلوب نیست و مردم را در تنگنا قرار می‌دهد و از همین رو بر این باور بودند که اختلاف میان فقیهان، منجر به گونه‌ای آزادی برای مکلفان می‌شود. در همین راستا وقتی از عمر بن عبدالعزیز درخواست شد تا مردم را وادار به پیروی از مذهب واحدی کند، از این کار امتناع کرد.

تثبیت مذاهب چهارگانه

از نیمه دوم قرن چهارم به بعد، فقیهان گرایش به تقلید از فقیهان گذشته خود داشتند؛ به طوری که هر دانشمندی پیرو یکی از مجتهدان گذشته شده و به شرح و تفسیر آرای او می‌پرداخت. وجود فرقه‌های مختلف و تعصب طرفداران آنها اختلافات بسیاری را در جامعه اسلامی به وجود آورد؛ به حدی که برخی فقیهان، ازدواج با پیروان فرقه‌های دیگر را مجاز نمی دانستند و برخی دیگر اقتدا به امام جماعتی که از فرقه دیگر باشد را جایز نمی‌شمردند.

در نهایت حاکمان مسلمان به این نتیجه رسید که مذاهب فقهی را محدود کنند؛ در سال ۶۳۳ یا ۶۶۳ یا ۶۶۵ حاکمی با نام بیبرس بُندُقداری که بر بسیاری از مناطق اسلامی از جمله مصر و شام حکومت می‌کرد، چهار قاضی رسمی از چهار مذهب حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی در قاهره منصوب کرد و سایر مذاهب را نامعتبر اعلام کرد. او همچنین محدودیت‌های بسیاری برای پیروان مذاهب دیگر به وجود آورد. این تصمیم پس از مدتی در مناطق دیگر نیز اجرا شد.

در نتیجه مذاهب چهارگانه حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی که پیروان زیادی نیز داشتند، به صورت رسمی مورد حمایت حکومت‌ها قرار گرفتند و با گذشت زمان در جامعه اهل سنت تثبیت شدند.

فرقه‌های نابود شده

علاوه بر فرقه‌های تثبیت شده، فرقه‌های دیگری نیز وجود داشتند که با گذشت زمان و به دلیل محدودیت‌هایی که حکومت برای آنان به وجود آورد از بین رفتند. برخی از فقیهانی که پیروانی در مناطق مختلف داشتند عبارتند از: اوزاعی (۸۸-۱۵۷هجری) که مکتب فقهی‌اش در شام طرفداران بسیاری داشت، سفیان بن سعید ثوری معروف به سفیان ثوری (۹۷- ۱۶۱هجری) از سران مکتب فقه بر پایه حدیث که پیروانش در بسیاری مناطق پخش شده بودند، و داوود ظاهری (۲۰۱-۲۷۱هجری) که با قیاس و رأی مخالف بود و بیشتر به ظواهر حدیث نظر داشت. مذهب داوودیه طرفداران بسیاری داشت؛ به گونه‌ای که نویسنده‌ای در قرن چهارم هجری مذهب داودیه را چهارمین مذهب اصلی اهل سنت می‌دانست.

محمد بن جریر بن یزید طبری (۲۲۴-۳۱۰ق) از دیگر فقیهانی بود که مذهبش با گذشت زمان از بین رفت. سعید بن مسیب و سالم بن عبدالله بن عمر در مدینه، عطاء بن أبى‌رباح در مکه، طاووس بن كیسان در یمن، و حسن بصری در بصره از دیگر فقیهانی بود که مذهبش از بین رفت.

برخی محققان معتقدند از بین رفتن این مذاهب نشان از ضعف آنان در مقابل چهار مذهب رسمی نیست، بلکه حذف آنان ناشی از حمایت نشدن توسط حکومت و طرد آنان از سوی حاکمان بوده است.

عوامل انحصار در مذاهب چهارگانه

مورخان و محققان عواملی را در تثبیت مذاهب چهارگانه فقهی در میان اهل سنت برشمرده‌اند:

حکومت

حاکمان اسلامی در ترویج و سپس تثبیت مذاهب فقهی نقش عمده‌ای داشته‌اند؛ هارون الرشید شخصی به نام ابویوسف را که پیرو مذهب حنفی بود قاضی قرار داد و قضات دیگر نیز تنها در صورت حنفی بودن تأیید می‌شدند. این کار نقش مهمی در ترویج مذهب حنفی داشت. در اندلس و مغرب نیز مذهب مالکی مورد قبول حکومت قرار گرفت. عبدالسلام بن سعید که در افریقا قاضی بود، نقش فعالی در گسترش مذهب مالکی داشت. در شام نیز در یک دوره، مذهب شافعی رسمیت یافت.

تثبیت و رسمیت یافتن مذاهب چهارگانه توسط حاکمان مسلمان، ابتدا در مصر آغاز شد و سپس در مناطق دیگر رخ داد. حاکمان همچنین در ترویج این مذاهب تلاش کردند و مدارسی مختص این مذاهب قرار دادند. در همین حال فرقه‌های دیگر با محدودیت‌های گسترده‌ای مواجه شدند؛ از جمله شهادت پیروان مذاهب دیگر در دادگاه‌ها معتبر نبود، و همچنین تنها کسانی برای سخنرانی، امامت جماعت، تدریس علوم دینی و... مجاز دانسته می‌شدند که پیرو فرقه‌های چهارگانه باشند.

شاگردان، مبلغان و موارد دیگر

یکی از علل گرایش مردم و حاکمان به مذاهب چهارگانه اهل سنت را موفقیت پیشوایان این مذاهب در تربیت شاگردان برجسته و ممتاز در جامعه دانستند چرا که شاگردان، مذاهب فقهی استادان خود را ترویج کرده و در جامعه به عنوان احکام و مقررات اسلامی تثبیت کردند و فقیهان بعدی نیز به پیروی از این مذاهب سوق یافتند تا جایی که به جواز پیروی از مذاهب چهارگانه و عدم جواز پیروی از مذاهب دیگر حکم کردند. همچنین وجود طرفداران بسیار و تعصبات آنان، از عوامل مهم تثبیت مذاهب چهارگانه دانسته شده است. توجه ویژه به نوشتن و کِتابت آراء و نظرات، دلیل دیگری برای تثبیت مذاهب چهارگانه بیان شده است. بر همین اساس برخی معتقدند نگارش نظرات فقهی موجب حفظ مذاهب شده و حاکمان موجب گسترش مذاهب شده‌اند.

اهل سنت و مسئله اجتهاد

پس از تثبیت مذاهب چهارگانه در میان عموم اهل سنت، اجتهاد میان آنان متوقف شد. آنان معتقدند تنها باید از مذاهب چهارگانه تقلید کرد و علم به شریعت پیامبر(ص) تنها از طریق مذاهب چهارگانه ممکن است. با این حال این اعتقاد توسط برخی افراد و گروه‌ها مورد مناقشه واقع شده است.شیخ محمود شلتوت از اساتید و رؤسای دانشگاه الازهر در مصر یکی از کسانی است که انحصار تقلید از مذاهب اربعه را نادرست دانسته و ضمن جایز دانستن پیروی از مذهب جعفری که همان شیعه امامیه است، پیروی از هر مکتبی را که بطور صحیح نقل شده و احکام آن در کتب مخصوص به خود مدون گشته حق هر مسلمانی دانسته و صریحاً اعلان کرد که هرکسی مقلد یکی از این مذاهب چهارگانه باشد می تواند به مذهب دیگری ( هر مکتبی که باشد ) منتقل شود.

فقه سلفی

ابن تیمیه از فقیهان قرن هشتم هجری و از مبلغان اصلی سلفی‌گری بر باز بودن باب اجتهاد تاکید می‌ورزید. احمد پاکتچی، پژوهشگر علوم قرآن و حدیث، معتقد است ابن تیمیه را باید فقیهی در چارچوب مذهب حنبلی انگاشت که در بخشی از مسائل از مواضع مشهور فقه حنبلی عدول کرده است. محمد بن عبدالوهاب، از فقیهان قرن سیزده هجری و به تبع او مفتیانِ وهابی معتقدند که باید مانند سَلَف به کتاب و سنت مراجعه کرد و با توجه به آیات و روایات اجتهاد نمود.

پانویس

  1. المقریزی، الخطط المقریزیه، ۱۹۹۷م، ج۳، ص۳۹۰.
  2. پاکتچی، «اندیشه‌های فقهی در سده‌های متاخر»، ص۴۵۵.
  3. گرجی، تاریخ فقه و فقها، ۱۳۹۲ش، ص۸۳.
  4. پاکتچی، «اندیشه‌های فقهی در سده‌های ۲و۳»، ص۴۴۴.
  5. گرجی، تاریخ فقه و فقها، ۱۳۹۲ش، ص۸۴
  6. پاکتچی، «اندیشه‌های فقهی در سده‌های ۲و۳ق»، ص۴۴۵.
  7. پاکتچی، «اندیشه‌های فقهی در سده‌های ۲و۳»، ص۴۴۶.
  8. ابراهیم بن علی وزیر، الامام الشافعی، ۲۰۰۰م، ص۱۷۸.
  9. امامی، «جدال تعبد و تعقل در فهم شریعت»، ص۱۸۹.
  10. شهرستانی، وضوء النبی(ص)، ۱۴۱۶ق، ج‌۱، ص۴۰۷.
  11. مدیرشانه‌چی، تاریخ فقه مذاهب اسلامی، ۱۳۸۹ش، ص۱۹.
  12. کمال بن السید، صحیح فقه السنة وأدلته وتوضیح مذاهب الأئمة»، ۲۰۰۳م، ج۱، ص۱۹.
  13. پاکتچی، «اسلام، اندیشه‌های فقهی در سده نخست» ص۴۴۰-۴۴۱.
  14. پاکتچی، «اسلام، اندیشه‌های فقهی در سده نخست» ص۴۴۱.
  15. گرجی، تاریخ فقه و فقها، ۱۳۹۲ش، ص۹۶.
  16. کمال بن السید، صحیح فقه السنة وأدلته وتوضیح مذاهب الأئمة، ۲۰۰۳م، ج۱، ص۱۹.
  17. ذهبی، تاریخ ‏الإسلام، ۱۴۰۹ق، ج۴۹، ص۲۱.
  18. کاشف الغطاء، أدوار علم الفقه و أطواره، ۱۳۹۹ق، ص۲۱۴.
  19. المقریزی، الخطط المقریزیه، ۱۹۹۷م، ج۳، ص۳۹۰.
  20. حیدر، الامام الصادق و المذاهب الربعه، ۲۰۱۰م، ج۲، ص۱۳۹.
  21. حیدر، الامام الصادق و المذاهب الربعه، ۲۰۱۰م، ج۲، ص۱۳۸.
  22. مدیرشانه‌چی، تاریخ فقه مذاهب اسلامی، ۱۳۸۹ش، ص۲۰۲-۲۰۳.
  23. مدیرشانه‌چی، تاریخ فقه مذاهب اسلامی، ۱۳۸۹ش، ص۲۰۹.
  24. مدیرشانه‌چی، تاریخ فقه مذاهب اسلامی، ۱۳۸۹ش، ص۲۰۴.
  25. مقدسی، احسن‏ التقاسیم، ۱۹۹۱م، ص۳۷.
  26. مدیرشانه‌چی، تاریخ فقه مذاهب اسلامی، ۱۳۸۹ش، ص۲۰۷.
  27. کمال بن السید، صحیح فقه السنة وأدلته وتوضیح مذاهب الأئمة»، ۲۰۰۳م، ج۱، ص۲۱.
  28. تیمور، نظرة تاریخیة فی حدوث المذاهب الفقهیة الأربعة، ۱۹۹۰م، ج۱، ص۴۷.
  29. جناتی، «ادوار اجتهاد»، ص۴۶.
  30. گرجی، تاریخ فقه و فقها، ۱۳۹۲ش، ص۹۷.
  31. جناتی، «ادوار اجتهاد»، ص۴۷.
  32. ابن‌کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۱۳، ص۲۴۶.
  33. گرجی، تاریخ فقه و فقها، ۱۳۹۲ش، ص۹۶.
  34. المقریزی، الخطط المقریزیه، ۱۹۹۷م، ج۳، ص۳۹۰.
  35. جناتی، «ادوار اجتهاد»، ص۴۵.
  36. محیطی، «تطور فقه سلفیه از پیدایش تا عصر حاضر»، ص۸۷.
  37. برای نمونه: حیدر، الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ۲۰۱۰م، ج۲، ص۱۴۹.
  38. سلهب، الشیخ محمود شلتوت، ۲۰۰۸م، ص۱۵۴.
  39. پاکتچی، «اندیشه‌های فقهی در سده‌های متاخر»، ص۴۵۵.
  40. محیطی، «تطور فقه سلفیه از پیدایش تا عصر حاضر»، ص۹۵.
  1. بر اساس برخی نقل‌ها، فرقه ظاهریه تا مدت‌ها پیروان خود را حفظ کرد.(تیمور، نظرة تاریخیة فی حدوث المذاهب الفقهیة الأربعة، ۱۹۹۰م، ص۸۵)
  2. سید رشید رضا، شیخ محمد عبده و هم چنین احمدامین مصری از مخالفان تقلید ومدافعان باز بودن باب اجتهاد هستند.
  3. سید شیخ اسد حیدر از رشید رضا شاگرد عبده در باره اجتهاد اینگونه نقل کرده : لا نعرف في ترك الاجتهاد منفعة ما، و أما مضاره فكثيرة، و كلها ترجع إلى إهمال العقل، و قطع طريق العلم، و الحرمان من استقلال الفكر، و قد أهمل المسلمون كل علم بترك الاجتهاد، فصاروا إلى ما نرى.در ترک اجتهاد نفعی نمی بینیم ولی زیان هایش بسیار است و تمام ضررهایش بر می گرددبه بی اعتنایی به عقل وبریدن راه علم و محرومیت از استقلال فکر . الشيخ أسد حيدر، الإمام الصادق و المذاهب الأربعة، ج۲، ص۱۶۲.

منابع

  • ابراهیم بن علی وزیر، الامام الشافعی، واشنگتن، منشورات کتاب، ۲۰۰۰م.
  • ابن‌کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ق.
  • امامی، مسعود، «جدال تعبد و تعقل در فهم شریعت»، مجله فقه اهل‌بیت(ع)، شماره۴۶، تابستان ۱۳۸۵ش.
  • پاکتچی، «اندیشه‌های فقهی در سده نخست»، «مدخل اسلام» دایره المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۷ش.
  • پاکتچی، «اندیشه‌های فقهی در سده‌های ۲و۳»، «مدخل اسلام» دایره المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۷ش.
  • تیمور، احمد بن اسماعیل، نظرة تاریخیة فی حدوث المذاهب الفقهیة الأربعة، بیروت، دارالقادری، ۱۹۹۰م.
  • جناتی، محمد ابراهیم، «ادوار اجتهاد»، مجله کیهان اندیشه، شماره ۴۱،‌ فروردین و اردیبهشت ۱۳۷۱ش.
  • حیدر، اسد، الامام الصادق و المذاهب الاربعة، بیروت، دارالتعارف، ۱۴۲۲ق.
  • ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق: تدمری، عمر عبد السلام، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
  • شهرستانی، سیدعلی، وضوء النبی(ص)، مشهد، مؤسسة جوادالأئمة(ع) للطباعة و النشر، چاپ دوم، ۱۴۱۶ق.
  • کاشف الغطاء، علی بن محمد نجفی، أدوار علم الفقه و أطواره، بیروت، دارالزهراء، ۱۳۹۹ق،
  • کمال بن السید، صحیح فقه السنة وأدلته وتوضیح مذاهب الأئمة، تعلیقه: عبدالعزیز بن باز، ناصرالدین الألبانی، محمد بن صالح العثیمین، قاهره، المكتبة التوفیقیة، ۲۰۰۳م.
  • گرجی، ابوالقاسم،‌ تاریخ فقه و فقها، تهران، سمت،‌ ۱۳۹۲ش.
  • محیطی، مجتبی، «تطور فقه سلفیه از پیدایش تا عصر حاضر»، مجله سراج منیر، شماره۳۰.
  • مقدسی، محمد بن احمد، احسن‏ التقاسیم، قاهره، مدبولی، ۱۹۹۱م.
  • المقریزی، احمد بن علی، الخطط المقریزیه، تحقیق: مدیحه الشرقاوی، قاهره، مکتبه مدبولی، ۱۹۹۷م.